محمود شهریاری باز هم ممنوع التصویر شد
مرد همیشه خندان تلویزیون این روزها در به در به دنبال مدیر و یا مسئوولیست که بتواند از او بپرسد به چه دلیل دیگر نمیتواند جلوی دوربین رفته و مثل ماههای قبل با مردم خوب و خونگرم کشورش حرف بزند ، شوخی کند ، مسابقه برگزار کند و به جمع خانوادگی آنها وارد شود ؟ اما دریغ از یک پاسخ کوتاه . نام محمود شهریاری همیشه با جنجال و حاشیه و ممنوعییت عجین گشته و هم خود و هم مردم ، گهگاه منتظر غیبت او در قاب جعبه جادو هستند . اتفاقات تلخی که هربار پس از شیرین کاری و گفتن لطیفه و جوک و سربه سر گذاشتن همکاران و بینندگان در برنامه های زنده تلویزیون گریبانگیر او میشود .
به گواه آمار و ارقام او با کسب بیشترین میزان محرومییت و ممنوع التصویر شدن ، یک تنه و بدون رقیب رکورد دار ، و در صدر جدول ممنوع الکاران رادیو و تلویزیون ، چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب قرار گرفته که به خودی خود آمار در خور توجهی ایست . در تاریخ تلویزیون هیچکس مانند او به دفعات مورد بی مهری و کج سلیقگی مدیران و مسوولان رسانه قرار نگرفته است . از او که میپرسیم چند بار محروم شده ای ؟ با همان خنده یا قهقهه منحصر به فردش میگوید نمیدانم ، اینقدر زیاد است که آمار آن از دستم خارج شده ، باید ماموری از طرف کتاب گینس بیاید و این تنها امتیاز را که به واسطه خشم مدیران به اینجانب رسیده ، به نامم ثبت کنند تا در تاریخ سیما به یادگار بماند .این مجری میانسال و خونگرم تلویزیون اهل بیجار استان کردستان است . از اولین ممنوعییت که با برنامه بعد از خبر آغاز گردید و تا به امروز ادامه دارد ، فقط به دنبال علت محرومییتش است .
محمود شهریاری از جمله مجریانی است که نزدیک به دو دهه سابقه فعالیت در تلویزیون را داشته و این فعالیت طولانی هم باعث شده هر از گاه نامش در لیست ممنوع الکارهای صداوسیما قرار گیرد. به تازگی نیز به دلیل استفاده از لفظ «هلو» توسط وی در یکی از برنامه هایش، ممنوع الکاری بار دیگر به سراغش آمد. در همین ارتباط گفتگویی با او انجام داده ایم و نظراتش درباره اجرا و برنامه زنده و محدودییتها و محرومییتهایش جویا شده ایم . بخشهایی از گفته های او را در ادامه می خوانید:
(خودسانسوری باعث بی مخاطبی می شود)
مجریان تلویزیونی اگر شخصا خودشان بخواهند شوخیهای مناسب برنامه ها را تشخیص دهند به خودسانسوری دچار می شوند. وقتی هم دچار خودسانسوری شدیم، بی مخاطب شده و این میشود که الان شبکه هایی با پخش سریالهای ترکی ، که سرتاسر بدآموزی داشته و خیانت و چند همسری را در خانواده ترویج میکنند ،تمام مخاطبان ما را گرفته و برگشتشان هم کار غیرممکنی است. در تلویزیون ایران مجری همه اش نگران است که مبادا یکی از خطوط قرمز را زیرپا بگذاردو فاجعه ای به زعم آقایان اتفاق بیفتد . (مدیر سابق شبکه 5 یک نظر داشت و مدیر جدید، نظری دیگر)
مدیر سابقه شبکه 5 جناب آقای دکتر احمدی بودند ، ایشان یک نظر داشتند و الان هم مدیر جدیدی که آمده و منصوب شده نظرات ایشان را قبول ندارند. کمااینکه اگر تولیدات دوره قبل را هم دوباره بررسی کنند خیلیهایشان از نظر ایشان غیرقابل پخش هستند. معلوم میشود که متاسفانه هیچ چیز تدوین شده ای وجود ندارد و همه چیز صرفا براساس سلیقه مدیران شکل می گیرد.
(درباره ممنوع الکاری هیچ خبری نمیدهند) درباره ممنوع الکاری مجریان، هیچ خبری به شخص موردنظر نمی دهند و حتی علتش را هم توضیح نمی دهند. اصلا از او توضیح هم نمی خواهند. حکم را غیابی صادر و اجرا می کنند و شما باید از طریق جراید و افکار عمومی بشنوید که ممنوع الکار شده اید. تابحال از من هم توضیح نخواسته اند و جالب است که هر بار هم خودشان از من دعوت کرده اند و میگویند مشکلات قبلی سلیقه ای بوده است. البته تنها مرجع برای خودمان حراست صداوسیما است. به سراغ آنها رفتم ،حراست میگوید از نظر ما، شما هیچ مشکلی ندارید و اگر این موضوع پیش آمده، سلیقه مدیر است.
(مدیران به فکر مردم و برنامه ها نیستند) درباره ممنوع الکاری ام من از کجا باید پیگیری کنم؟ مدیران شبکه جواب نمیدهند. هیچکدام مسئولیتی قبول نمیکنند. متاسفانه خیلی از مدیران به فکر برنامه های تلویزیون نیستند. اگر به فکر برنامه ها بودند که الان برنامه های ماهواره ای با چهار تا سریال بیخود مکزیکی و پاراگوئه ای و کره ای ، آنهم با دوبله ای شبیه سونومی و جیغ بنفش اینهمه مخاطب پیدا نمی کرد.
(یکی از مجریان به دلیل انتقاد ممنوع الکار شد) در یک جلسه کاملا خصوصی مدیران شبکه خودشان گفتند بیایید انتقاداتتان را مطرح کنید. ایشان انتقاداتشان را مطرح کردند و ممنوع الکار شدند. آخر اینکه نمیشود. پس ما حرفهایمان را را کجا بزنیم و این آسیب شناسیها، کجا صورت گیرد؟ ( سعید روحی و کات دوباره سینما ) |
مجريهاي جواني كه گاه بيش از حد مودب و اتوكشيده ميشوند و گاه چيزي ميگويند كه رنجش خاطر مهمان برنامه را همراه دارد.
اگر يادتان باشد عادل فردوسيپور زماني كه جواني گمنام بود در يكي از قسمتهاي مسابقه هفته شركت كرده بود. بخشهايي از اين قسمت كه چندي پيش در برنامه نود روي آنتن رفت گوياي حاضرجوابي منوچهر نوذري بود.
هنگامي كه اين مجري از فردوسيپور سوالي پرسيد كه جوابش بله ميشد، فردوسيپور پاسخ داد «ادسون آرانتس دو ناسيمنتو معروف به پله» نوذري كه تعجب كرده بود از عادل خواست كه اين اسم را چند بار ديگر تكرار كند.
اوج ماجرا در آخرين تكرار بود كه نوذري با لبخندي كه خاص خودش بود به فردوسيپور گفت: خودتي!الان وقتي بازي خوب و روان نوذري در سريال كوچه اقاقيا را ميبينيم يادمان ميآيد كه تواناييهاي اين هنرمند فقط به حوزه اجرا محدود نميشد.
او در طنزنويسي، صداپيشگي و بازيگري نيز حرفهاي زيادي براي گفتن داشت.
صادق عبداللهي، طنزنويس برنامه راديويي جمعه ايراني كه سالها با نوذري همكار بوده، تعبير جالبي درباره اين هنرمند دارد: نوذري چاهي بود كه آبش خشك نميشد.چشمه خلاقيت نوذري همواره جوشان بود و او با تكيه بر همين خلاقيت مخاطبانش را تا آخرين لحظه يك برنامه پاي راديو و تلويزيون نگه ميداشت. تيپهاي راديويي چون آقاي ملون و آقاي دست و دلباز اين قدر تاثيرگذار است كه تكيهكلامهايشان هنوز هم بين مردم استفاده ميشود.
ملون با روحيه بيثباتش و دست و دلباز با خساستش، دو شخصيت ملموسي بودند كه خيلي زود جايشان را بين شنوندگان راديو باز كردند.كوچه اقاقيا ساخته رضا عطاران هماكنون از شبكه آي فيلم در حال پخش است؛ سريالي كه در آن نوذري يكي از نقشهاي اصلي و كليدي را بازي ميكند. او پدر يك خانواده است كه در روزهاي آخر عمرش به افسردگي دچار شده است.
بچههايش ميخواهند با انجام كارهاي نمايشي روحيه از دست رفتهاش را به او برگردانند. اما هميشه نقشهشان نقش بر آب ميشود. آنها او را به آلن دلون بازيگر سينما تشبيه ميكنند، با او مچ مياندازند و شكست ميخورند تا پدر به ياد روزهاي شيرين جواني بيفتد، اما زخم روحي پدر عميق تر از آن است كه با اين چيزها مرهم يابد....مسلما اجراي اين صحنهها براي بازيگري كه در پشت صحنه هميشه لبخند بر لب دارد، كاري سخت و دشوار است.
وی مدتی هم اجرای برنامه صندلی داغ را بر عهده گرفت. از آخرین کارهای او، برنامهای رادیویی با عنوان پنجشنبه شنیدنی بود.
فیلمهای سینمایی و سریال
وی فعالیت خود را در عرصهٔ سینما در سال ۱۳۳۸ با فیلمهایی مانند امیر ارسلان نامدار و خیالاتی آغاز کرد و آثار زیر را در کارنامهٔ خود دارد :
-
امیر ارسلان نامدار (فیلم)
-
خیالاتی
-
کوچه اقاقیا
-
عصای پیر
-
باجناقها
-
و آخرین فیلمش ، چند ميگیری گريه كن
ز حق توفيق خدمت خواستم دل گفت پنهاني ، چه توفيقي از اين بهتر كه خلقي را بخنداني.
اين جمله روي سنگ مزارش نقش بسته است.
نوذري در 16 آذر ۱۳۸۴ دار فاني را بدرود گفت .
روحش شاد و یادش همیشه گرامی باد ( سعید روحی)
باز هم دسیسه ، باز هم شیطنت ، بازهم نیرنگ و فریب و باز هم توهین و تحریف واقعییت آنهم فقط با گفتن و نوشتن حربه ای به نام دموکراسی !!!!!
اینبار هم همانند دفعات قبل شیطانک های دون پایه و بی خرد که بویی از انسانییت نبرده اند دستشان را همانند اربابان و زورگویان کاخ نشینشان ، که با اسلحه و موشک و بمب ، به بهانه آوردن دموکراسی بر سر مردم مظلوم کشورهای دنیا ، مخصوصا خاورمیانه به حرکت در می آورند ، با دوربین و نگاتیو و صنعت سینما به حرکت در آوردند و به بهترین و پاک ترین خلقت آفرینش، پیامبر اعظم (محمد مصطفی صلی الله علیه و آله ) اهانت نمودند . اهانتی جهت دار و از پیش تعیین شده ، با سناریویی سراسر دروغ و نیرنگ و تخریب . فیلمی که حتی لائیک ترین و بی دین ترین اشخاص در هالیوود و در همان کشور دموکراسی زده هم آن را محکوم و سازندگان آن را عده ای حیوان وحشی و غده های سرطانی مضر برای همه ملتها دانستند . پس از انتشار فیلم آنهم فقط در یک کلیسا در امریکا ، موج حمایت از پیامبر ، وسیل محکومییت بانیان این فیلمپاره جعلی و دروغین در سراسر دنیا براه افتاد.
پخش گزیده هایی از فیلم موهن و ضد اسلامی «معصومیت مسلمانان» موجب برانگیختن موج ضد آمریکایی در دنیا شده و به مرگ سفیر آمریکا در لیبی منجر شد.
جمعه شب ۲۲ ارديبهشت ماه بود که فریدون جیرانی تهیه کننده و مجری «هفت» برای آخرین بار این برنامه را بر روی آنتن فرستاد. وی پس از جنجال بوجود آمده درپی اضهار نظرش و رویکرد جدید برنامه اش در قبال سینمای ایران، از کار برکنار شد و آتش خشم روئسای سیما حتی دامن سایر عوامل برنامه را هم گرفت، تا اعلام شود «هفت» از یک ماه دیگر و با گروه سازنده دیگری تولید خواهد شد. البته در میان سخن از آن بود که مسعود فراستی منتقد جنجالی و ثابت برنامه، تنها کسی خواهد بود که از گروه اولیه در تیم جدید نیز حضور خواهد داشت که همینطور هم شد .
جیرانی که دلخور از برخورد تند و یکطرفه مسوولان بود در پاسخ به من و سایر دوستانی که در باب تعطیلی هفت قدیم پرس و جو میکردیم با لبخند همیشگی و منحصر به فردش میگفت ، بهترین فرصت بود برای بازگشتم به سینما و دغدغه های همیشگی فیلمسازی. فقط دلخور از موضوعی بود که در همه جای دنیا حقوق اولیه و ابتدایی هر هنرمندی به حساب می آید و ماجرا از این قرار است...
با آنکه فریدون جیرانی قبل از آغاز سری جدید برنامه هفت ، هم بطور شفاهی و هم بصورت مکتوب از مدیران تلویزیون خواسته بود که از نام و لوگوی برنامه هفت در سری جدید استفاده نشود ، اما آقایان که خود را تافته جدا بافته از دیگران دانسته و تصمیماتشان حتی اگر غلط و ویران کننده هم که باشد ، بر هر نظر و تصمیمی ارجح و قابل دفاع میدانند ، این حق طبیعی و مسلم را از فریدون جیرانی طراح و پایه گذار اولین برنامه زنده سینمایی با تایم و آیتمهایی متفاوت از تک برنامه های نقد و بررسی که در طول ۳ دهه پخش میگشت گرفتند و به او باز هم رمز و راز مدیریت فرهنگی را آموختند . بعضی از مدیران در صدا و سیما طرح و یا فیلمنامه تصویب شده شما را که سالها برایش زحمت کشیدید و وقت صرف تحقیق و نگارش آن کردید ، در یک چشم بر هم زدن به دست ناشی ترین و بی عرضه ترین کارگردان و برنامه ساز خود میدهند ، بدون اینکه حتی از شما اجازه بگیرند و اگر بخواهید به این تصمیم ملوکانه کوچکترین اعتراضی داشته باشید با زدن انگ ، ناسازگاری ، نا کارآمدی و هزار و یک انگ از پیش تایپ شده کاری میکنند که شما برای همیشه عطای هنر هفتم را به لقایش ببخشید !!!!!!!!!!!!!!
حتی برنامه هایی را که خود حضرات با تیم بیست نفره مدیرانشان ماهها وقت برای تصویب و راه اندازیش گذاشته اند و هیچ مشکلی هم ، در قالب تعیین شده رسانه ، نه به لحاظ فنی و نه به لحاظ محتوایی نداشته باشد ، در پلک به هم زدنی تعطیل و هیچ پاسخی هم به هیچ جنبنده ای نخواهند داد . همین است که هست میخواهید بخواهید نمیخواهید هم ما مشکلی نداریم ، به جای برنامه شما یک ساعت راز بقاء پخش میکنیم . مردم هم نمیتوانند چیزی بگویند ، فوتبال زنده تیم ملی ایران و لبنان را هفته گذشته با ۴۰ دقیقه تاخیر روانه آنتن کردند ، آیا کسی حرفی زد ؟!!! اصلا در طول تمام این سالها کسی عذر خواهی از مسوولین رسانه دید و شنید ؟ بماند...
اینها را نوشتم تا به استاد گرانقدر جناب آقای جیرانی بگویم که ظاهرا بعد از چند سال رفت و آمد در رسانه و جام جم یادتان رفته که اینجا ایران است و چیزی به نام حق تالیف ناشر ، هنرمند ، طراح ، کارگردان و تهیه کننده رعایت نمیشود چون مسوولین فرهنگی ما هنوز تعهد نامه جهانی ، حق کپی رایت را در سینما امضاء نکرده . فیلمهای میلیارد دلاری هر کشوری را با زدن یک لوگو کنار صفحه تلویزیون بارها و بارها پخش میکند ، آنوقت شما به دنبال لوگوی برنامه هفت هستید ؟!!!
با این حال متن کامل نامه آقای فریدون جیرانی به مدیران رسانه را برایتان به نمایش میگذارم تا خودتان بخوانید و قضاوت کنید. ( سعید روحی )
تیم سازنده برنامه سینمایی «هفت» در نامهای خطاب به علی دارابی معاونت سیمای جمهوری اسلامی ایران خواستار آن شدند تا از عنوان و لوگوی برنامه «هفت» در سری جدید برنامه استفاده نشود.
متن کامل این نامه به شرح زیر است:
معاونت محترم سیمای جمهوری اسلامی ایران
جناب آقای دکتر دارابی
با سلام و احترام
شش هفته از وداع تیم سازنده هفت می گذرد و در جمعه ای که دیگر هفت نیست از جنابعالی خواهشی کوچک داریم و با توجه به حرفه ای بودن جنابعالی در عرصه مدیریت امیدواریم آن را بپذیرید.
همانطور که در جریان هستید هفت از شروع تا پایان در این دوسال اندی با هدایت و حمایت مدیران و زحمات جمعی کوچک و جوان شکل گرفت و حال که این گروه کنار رفته و تیمی تازه نفس جایگزین شده تا برنامه ای سینمایی با حال و هوا و محتوایی متفاوت روی آنتن بفرستند شاید دور از انصاف و اصول حرفه ای باشد، که دوستان با همان نام و لوگو به عنوان سری جدید هفت برنامه خود را راهی آنتن کنند و حقوق معنوی گروه قبلی نادیده گرفته شود.
لذا از جنابعالی به عنوان مدیری با تدبیر خواهشمندیم تا به پاس زحمات جمع کوچک هفت بگذارید این جمع زحمتشان با همین نام در تاریخ تلویزیون ثبت شده و گروه جدید نیز برنامه ای با نامی جدید راهی آنتن کنند.
پیشاپیش برای برنامه جدید سینمایی شبکه سه سیما آرزوی موفقیت کرده و از جنابعالی کمال تشکر را داریم.
یاحق
فریدون جیرانی و تیم سازنده «هفت»
در پی دو اتفاق بی نظیر در سینمای ایران یعنی انحلال خانه سینما و متعاقب آن حذف روز ملی سینما از تقویم رسمی کشور . که هر دو حکم به دستور وزیر محترم ارشاد صادر شد . مامور محترم اجرای حکم و دستور وزیر ، معاونت محترم سینمایی ایشان ، آقای شمقدری بودند که با جان و دل برای اجرای این احکام ، که به نفع و صلاح هنرمندان بوده و هست از هیچ کوششی دریغ نکردند و در نهایت شد آنچه که باید میشد .
هنرمندان و سینماگران در روز ملی سینما هوشمندی به خرج داده و قبل از اینکه دستور انحلال و تعطیلی قطعه هنرمندان بهشت زهرا ، که آخرین داشته و مالمیک سینماگران ، که البته ( برای سفر آخرت است ) صادر شود ، پیشدستی کرده و به همراه اعضای هیات مدیره خانه سینما به قطعه هنرمندان رفتند تا قبل از تعطیلی همیشگی ، برای آخرین بار آنجا رفته و بار دیگر بر مزار یاران و دوستان و عزیزان از دست رفته خود ، حاضر شدند و با آنان تجدید عهد بستند که از آرمان و عقیده خود نسبت به سینما ، مردم و کشور دست برنداشته و کوتاه هم نخواهند آمد .
سپس با حضور در مرقد مطهر امام راحل(ره) با آرمانهای امام و انقلاب و شهدا تجدید میثاق کردند و همدل و هم قسم شدند برای همراهی با رهبر معظم انقلاب و مبارزه با هر نوع هجمه فرهنگی و هنری
در این مراسم پس از خواندن فاتحه بر سر مزار هنرمندان و جمع شدن بر مزار سیفالله داد به عنوان یک مدیر سینمایی برجسته و یکی از روسای سابق هیات مدیره خانه سینما، امیر اثباتی یکی از اعضای هیات مدیره خانه سینما گفت: بانی اصلی نامگذاری روز ملی سینما مرحوم سیفالله داد بوده و امروز ما سر مزار این هنرمند جمع شدهایم.
در ادامه محمدمهدی عسگرپور مدیرعامل خانه سینما افزود: در ابتدا روز ملی سینما را تبریک میگویم. قسمت این بود که در تولد صد و سیزده سالگی سینمای کشور، این جا دورهم جمع شویم تا یادی کنیم از عزیزانی که تلاش زیادی در ثبت این روز داشتند مانند مرحوم سیفالله داد.
وی ادامه داد: هر کدام از ما خاطرات زیادی داریم. به این روز که میرسیم بهتر است یادی کنیم از کسانی که ما پا روی دوش آنها گذاشتهایم تا سینما را ارتقاء دهیم. امسال چون بحث برگزار کردن جشن خانه سینما منتفی است به همین دلیل هیات مدیره خانه سینما تصمیم گرفت تا اینجا به همراه هنرمندان گردهم بیاییم.
عسگرپور تاکید کرد: سینمای ایران روزهای سختی را میگذراند و امیدوارم به روزهای بهتری برسیم. این روزها هم خاطره انگیز است مانند جشنهایی که تا کنون برگزار کردیم اما فعلاً امکان برپایی آن نداریم.
وی با اشاره به روز ملی سینما گفت: ما این روز را فراموش نمیکنیم هرچند که آن را از تقویم حذف کردهاند و اصرار دارند که روز دیگری را نامگذاری کنند. با اینکه 113 سال از ورود دوربین به ایران میگذرد اما وقتی نگاه میکنیم انگار نسبت به روز اول فرقی نکرده است. امیدوارم حال خوبی به سراغ سینمای ایران بیاید.
در ادامه کیومرث پوراحمد کارگردان و یکی از دبیران سابق جشن خانه سینما عنوان کرد: از دوره ساسانیان میخواستند اشکانیان را از تاریخ حذف کنند در صورتی که وقتی به تاریخ مراجعه میکنیم درباره اشکانیان زیاد نوشته شدهاست این مقوله حذف از گذشته هم وجود داشته اما باید بدانیم هیچ چیزی را نمیشود حذف کرد. آرزو میکنیم تفکر حذف، حذف شود.
فرهاد توحیدی نایب رئیس هیات مدیره خانه سینما هم افزود: جشن سینمای ایران 15 دوره برگزار شد اما ما با توجه به اینکه امسال نمیتوانستیم این جشن را برگزار کنیم در هیات مدیره پیشنهاد دادیم که این روز در مزار هنرمندان جمع شویم تا آن را به یک سنت تبدیل کنیم. هر سال از خرداد تا شهریور ماه ما جشن میگرفتیم امروز هم آغاز جشن شانزدهم است. امیدواریم از سال آینده این سنت پا برجا بماند و ما یاد کسانی که در کنار ما بودند را گرامی بداریم.
وی ادامه داد: با توجه به این سنت صبح به اینجا بیایم و عصر را جشن بگیریم. شادی فضیلت بدی نیست و امیدواریم از سال آینده نیز این برنامه برگزار شود.
امین تارخ بازیگر سینمای ایران هم گفت: ظاهر قضیه به نظر میرسد ما حالت دو گانهای داریم. واژه جشن و حالتی که هم اکنون در ما وجود دارد شرایط غریبی به وجود آوردهاست. عسگرپور بانی خیر این برنامه شد و مابقی هیات مدیره نیز این شرایط را برای امروز فراهم کردند.
وی عنوان کرد: اما این حرکت امروز ما نمادین است که بر سر مزار سیفالله داد هستیم. یعنی از یک مدیر سینمایی در حال تجلیل هستیم. این مراسم درست روز ملی سینما برگزار میشود و به نظر میرسد هیچ دلیلی برای ناامیدی نیست. همین که همه آمدند یعنی سینما زنده است و غیرقابل حذف است.
وی در پایان تاکید کرد: اینکه ما در روز ملی سینما اینجا در کنار هستیم از روی وجد و امید است. امیدواریم آینده شرایط بهتری را برای دوستان سینمایی فراهم کند. امیر اثباتی هم تاکید کرد: دوستان هنرمندی که امروز در میان ما قرار دارند به نمایندگی از صنف خود آمدهاند و امیدوارم هرچه زودتر در جمع بزرگتری دور هم باشیم.
فرشته طائرپور تهیهکننده سینما نیز گفت: اینکه ما امروز در مزار هنرمندان گرد آمدیم نشان از تعلق ما به سینمای ایران دارد. نسل جوان، امروز را به یاد بسپارند و آن را به آینده نیز منتقل کنند. جشنی که امسال بگزار میشود یکی از به یاد ماندنیترینهاست.
در پایان این مراسم اعضا هیئت مدیره خانه سنیما با همراهی جمعی از هنرمندان در مرقد حضرت امام خمینی(ره) حاضر شدند و با آرمانهای بنیانگذار انقلاب اسلامی تجدید میثاق کردند.
هنرمندانی چون محمدمهدی عسگرپور، امین تارخ، فرهاد توحیدی، کمال تبریزی، رخشان بنیاعتماد،علیرضا داوود نژاد ، جمشید گرگین ، محمد سریر، ریما رامینفر، پیمان معادی ،حمید دهقانپور،سیروس ابراهیم زاده ، محمدرضا موئینی، جعفر پناهی، کامران قدکچیان، محمدرضا دلپاک، غلامرضا موسوی، عزیز ساعتی، عزیزالله حمیدنژاد، امیر اثباتی، فرشته طائرپور، کیومرث پوراحمد، امیر جعفری، باران کوثری و... در این مراسم حاضر بودند.
( سعید روحی - کات دوباره سینما )
سایر عکسهای سینماگران در قطعه هنرمندان را در ادامه مطلب مشاهده نمائید
بازیگران ، کارگردانان ، تهیه کنندگان و همه اقشار سینمایی ، بدون تشریفات و فرش قرمز و چشم انتظار گذاشتن تماشاچیان ، حتی زودتر از مردم و خرید بلیط و شروع فیلم در سالن آمدند . سینما آزادی چهره دیگری به خود گرفته بود .اینهمه بازیگر و هنرمند درجه یک ، آنهم در یک سانس ؟ اما واقعییت داشت هنرمندان با غیرتمان آمدند ، اما نه از گریم خبری بود و نه از کلاکت و برداشت و نگاتیو ،تراولینگ و دوربین و بوم و صدا ، بلکه هرچه بود عشق بود و انسانییت ، مهربانی بود و همدلی آنهم برای هموطنان زلزله زده آذربایجان که این روزها با سرد شدن هوا و کمبود لوازم و امکانات اولیه در مشقت و سختی فراوان به سر میبرند . هنرمندان سینما بدون دسته و رسته و سازمان سینمایی و بخشنامه آقای شمقدری برای جمع آوری کمک ( که فعلا در دست بررسی و اقدام ) قرار دارد ، خودجوش آمدند و دست به سوی مردم دراز کرده و آنان را به مشارکت و همیاری دعوت کردند . کاری که قطعا هیچوقت و در بدترین شرایط کاری و مالی برای خود و خانواده و بستگانشان انجام نمیدهند اما آمدند تا درس بگیرند ستارگان خاموش سینما با دستمزدهای آنچنانی و میلیاردی ، که بیاموزند خوانندگان دولتی و مجیزگو که همیشه به وقت کمک و همدلی صدایشان خاموش است و چون پولی هم به عنوان دستمزد در کار نیست ، یا بیمارند و آنفولانزای خرگوشی گرفته اند و یا گوشی هایشان خاموش و در کنج خانه بشکن زنان یار مبارک باد زمزمه میکنند . ( اینها از اول هم نبودند ، هنرمندان مناسبتی تاریخ مصرف دار که خیلی وقت است که از مهلت انقضایشان گذشته )
تا ببینند بعضی از مسوولین و مدیران و آنهایی که با امضای کاغذی میتوانستند بودجه در اختیار داشته شان ، که برای انعکاس مدیریت بی نظیر و استثنایی خود ، با بریز و بپاش و برگزاری جنگ و ژانگولر و سیاه بازی و یا مراسم شام و تالار و هدیه و جایزه در طول سال هدر میدهند به مردم نیازمند برسانند . هر کس قدمی برداشت دعای خیر زنان و مردان و کودکان بی خانمان با آنان خواهد بود و هر کس که با عوامفریبی و لبخند جلوی دوربینها حرفهای قشنگ و شیک و آبدار زد ، اما به وقت عمل مانند موش در سوراخی خود را پنهان ساخت ، قطعا در آینده گرفتار عذاب وجدان و مشییت الهی خواهد شد . این رسم روزگار است و گریزی از آن نیست . مابقی حرفها را در عکسهای بدون گریم و لباسهای آنچنانی هنرمندانتان ببینید که چه بی ریا و صمیمی هم سینما را یکبار دیگر با ازدحام و شلوغی پیوند دادند و هم گرمای عشق و ارادت ایرانی را نسبت به هموطنش. برقرار باشید و پاینده ( سعید روحی )
20 شهريور ماه سال 1381 ، درست 10 سال قبل، ،مهمترين خواسته و آرزوي قلبي ٨١ تن از اهالي سينماي ايران و صاحبنظران را جويا شدیم، حال پس از گذشته يك دهه و در آستانه روز سينما سال 1391 بازخواني برخي از آرزوها،خالي از لطف نيست، آرزوهايي كه بخشي از آنها دست يافتني شدند و برخي همچنان آرزو باقي ماندند.
رسول صدرعاملي: قدرشناسي همه متوليان جامعه و مسوولان فرهنگي نسبت به حضور شرافتمندانه همه كساني كه در اين دو دهه در سينماي ايران، عاشقانه و دردمندانه تلاش كردهاند و ارج نهادن به سينماي ملي ايران، سينمايي كه همه و همه فقط از آن توقع خوب بودن دارند بيآنكه كمكش كنند.
بهمن فرمان آرا: ١٠٠ سالن سينماي جديد ساخته شود.
ابوالقاسم طالبي: سينما آن هنري شود كه حضرت امام(ره) ميخواستند.
سيروس الوند: واسطههاي بين فيلمساز و تماشاگر هرچه كمتر بشود و تمام مصلحتهاي لازم در شرايط امروز جامعه جهت توليد در نظر گرفته شود و توسط خود فيلمساز تشخيص و اعمال گردد.
نظامالدين كيايي:آنهايي كه در اين چندين جشنواره ثابت كردند كه كارگردان نيستند خودشان به دنبال كار ديگري بروند .
محمد بزرگ نيا: بتوانم يك فيلم بسازم.
حسن توكل نيا: مسوولين سينمايي،به اندازهي كافي سالن مناسب دراختيار فيلمهاي خوب سينماي ايران قرار دهند.
همايون اسعديان:اوضاع سينما بهتر شود و همان حرفهاي كهنه و تكراري.
زندهياد محمدرضا اعلامي: سينماي ايران بتواند به آنچه استحقاق دارد برسد، چون حق زيادي دارد كه هنوز به خيلي از آنها نرسيده و اگر اين اتفاقها بيفتد اهالي سينما به جايگاه خودشان ميرسند.
داوود توحيد پرست: تنها موضوعي كه بعد از خداي خوب خودم هميشه به آن فكر ميكنم و حتي هيشه خواب آنرا ميبينم ،به وجود آمدن برابري و مساوات و عدالت در كشور عزيزم ايران خصوصا در سينماست ولي افسوس كه كمترين روزنهاي از نور اميد در اين خصوص مشاهده نميشود.
پوران درخشنده: سينماي ايران قوانين مشخصي و مدوني براي درازمدت داشته باشد.
سيد ضياالدين دري: فرهنگ هوچي گري از سينما كنار برود و سينما آدمهاي خودش را پيدا كند. درد ما ضوابط نيست، مشكل ما اين است كه سينما را وسيلهاي براي هوچيگري قرار داديم.
عليرضا رييسيان: آقاي خاتمي يك دهم كشتي يا فوتبال، متوجه وضع سينمايي كشور باشند.
داريوش مهرجويي: كلنگ ٢٠ سينماي جديد را در تهران و شهرستانها بزنند.
فريدون جيراني: آزادي نهادينه شود و هنر دستخوش سليقهها و نظرات شخصي نباشد در اين صورت است كه هنر سينما، تئاتر، موسيقي ميتواند رشد كند.
احمدرضا درويش: از ما ديگر گذشته، آرزو مال جوانان است.
عبدالحسن برزيده: هنرمندان سينما به هم نزديكتر شوند.
مسعود كيميايي: به اميد توجه به ساخت سالن سينما در كشور.
تهمينه ميلاني:من عاشق ايجاد ارتباط با آدمها هستم و سينما بهترين شكل اين امكان را برايم فراهم كرده است.
حميد فرخ نژاد: خدا عاقبت همه را به خير كند.
قدرتالله صلح ميرزايي: مردم سينما را باور و با آن آشتي كنند،از اين جميعت ٦٠ ميليوني ٢٠ ميليون نفر جمعيت سينمارو داشته باشيم و مسوولين كشور آن را جدي بگيرند.
سعيد سهيلي: يك روز سينما را جدي بگيرند، چون تا به حال جدي گرفته نشده است.
اسحاق خانزادي: موفقيت براي تمام اهالي سينما.
رحمان رضايي: آزاديهاي بيشتر.
بهاره رهنما: سينما بيشتر از قبل بتواند مردم را جلب كند و به كمك مردم بتواند به عنوان صنعت شناخته شود.
خسرو دهقان: سينماي ايران صنعتي شود.
زندهياد ايرج قادري: سينما يعني حضور، يعني هنوز عشق، هنوز ايمان، هنوز باور به مردمي كه سره را از ناسره به خوبي تميز ميدهند و آرزوي يك حضور مردمي موفق براي تمام فيلمها.
كامران قدكچيان: رونق سينما و توجه درست از طرف مسوولين نسبت به سينما .
ابراهيم مختاري: تاسيس مركز ملي سينماي ايران آرزوي من است.
اميرشهاب رضويان: اميدوارم اين سينما آنقدر زنده بماند كه جوانهاي نسلهاي بعد از من بتوانند به راحتي فيلم بسازند.
غلامرضا موسوي: رونق سينماي ايران و ساخت زيرساختها و سالنهاي سينما از آرزوهاي من است.
علي ژكان: آرزوهايم را از دست دادهام با اين وضعيتي كه در سينما است فكر ميكنم كه ديگر آرزو نكنم.
ابوالحسن داوودي: خدا سينما را از شر بلايا حفظ كند.
زاون قوكاسيان: اميدوارم سينماگران ما در يكصد و سومين سال سينماي ايران فيلمهايي در ارتباط با سينما و براي مردم بسازند نه صرفا براي ارسال به جشنوارههاي جهاني.
محمود سماك باشي: گشايش گرهي عدم فعاليت توليدات سينمايي.
رضا درستكار: آرزو ميكنم ٢ هزار سالن سينما ساخته شود و حداقل يك دهم جمعيت ايران سينمارو شوند.
جهانگير الماسي: روز ملي سينما، روز فرهنگ ملي ما است. سينما آينهي تمامنماي فرهنگ، شعور و شخصيت اجتماعي مردم ايران است.
علي معلم: اميدوارم سينماي ايران در سالهاي آينده، با دادن صدقه از ٧٠ نوع بلا در امان باشد.
آرش معيريان: روز ملي سينما را به اميد رسيدن به سينماي ملي گرامي ميدارم.
محمد شيرواني: اميدوارم چهارتا فيلمساز و هنرمند خوب شناسايي شوند و مردم بدانند فيلم كوتاه يعني چه؟!
ايرج رامينفر: اميدوارم با توجه به برههاي كه سينماي ايران در آن به سر ميبرد به امور اقتصادي بنيادي در آن داده شود تا سينما بتواند خودش را ادامه داده و نياز به هشدار و احساس خطر نداشته باشد.
جواد شمقدري: اميدوارم فضايي پيش بيايد تا بتوانم فيلمهايي با حال و هواي «بر بال فرشتگان» و «توفان شن» بسازم.
حسين معززي نيا : اميدوارم هرچه زودتر سينماي ايران در بخشهاي مختلفاش با الگوي واقعي سينما در جهان تطابق پيدا كند.
مهدي فخيمزاده: سالها پيش وقتي من وارد سينما شدم، همه گفتند كه امسال سال آخر سينماي ايران است. تا يك سال ديگر همه چيز به تعطيلي خواهد كشيد و ديگر از سينماي ايران خبري نخواهد بود. من نگران بودم و با خودم فكر ميكردم كه اگر تعطيل شود، سرنوشت ما چه خواهد شد. اكنون ٣٠ سال از آن تاريخ ميگذرد و همچنان قرار است سال آينده، ديگر از سينماي ايران خبري نباشد و من اكنون به اين نتيجه رسيدهام كه حق با ناقلين اين خبر است و تا ٥٠٠ سال آينده، هر سال، سال آخر سينماي ايران خواهد بود.
فرج الله سلحشور: سينما و تلويزيون ميتواند دانشگاه باشد، مشروط بر اين كه خون آلودهي طاغوت و فرهنگ غرب و بيگانه در رگهاي آن جريان نداشته باشد.
فرهاد توحيدي: اگر سينما نبود، زندگي چيزي كم داشت.
بابك برزويه: سينما از اين سي سال زندگيم شد سينما. اميدوارم هميشه تداوم داشته باشد.
كامبوزيا پرتوي: اميدوارم سينماي ايران پشتوانهي ملي داشته باشد تا هويت داشته باشد و بتواند با فرهنگهاي ديگر ارتباط برقرار كند.
جمال شورجه: اميدوارم اين سينما در جهت اهداف و ارزشهاي انقلاب اسلامي قدم بردارد.
مسعود بهنام: آرزو ميكنم سال آينده امكان ميكس دالبي استريو داشته باشم.
مرضيه برومند: حداقل ١٠ فيلم سينماي كودك اكران بشود، بچههايي هر وقت ميخواستند سينما بروند، با فضاي مطلوب روبهرو شوند و براي بچهها آرزو دارم در سال جديد، بتوانند فيلمهاي خوبشان را ببينند.
محمدعلي نجفي: اميدوارم سينماي ايران از امسال با پرداختن به موضوعات متنوع و در اختيار گرفتن سالنهاي مناسب به لحاظ صدا و نور مناسب، رونق بگيرد و آرزو دارم در سال جديد سينما چندين سالن مجهز سينمايي در كشور راهانداز شود.
عليمحمد قاسمي: سينما ميتواند ما را با پنهانيترين رازهاي زندگي آشنا كند اميدوارم همه فيلمسازان و به خصوص فيلمسازان ايراني به اين توانايي برسند.
آزيتا حاجيان: آرزو كردن براي آينده سينماي ايران آرزوي بسيار سختي است، حالا آمديم و خدا برآورده كرد آن وقت كلي مديون خودمان و همه ميشويم.
عبدالله اسكندري: دوست دارم در اين مملكت بيشتر از اينكه حرفش را ميزنيم سينما ساخته شود لزوما كالاهايي كه ساخته ميشوند بايد عرضه بشوند، در حال حاضر سينماهاي ما وضعيت بسياري بدي دارند و بازار عرضه مناسبي ندارد، اميدوارم تعدادي سينماي خوب در ايران ساخته شود تا مردم بتوانند بنشينند و فيلمها را درست ببينند.
سيامك اطلسي: آرزوي من براي ماندگاري سينماي ايران، زماني برآورده ميشود كه سينما مخاطب عام داشته باشد.
انسيه شاهحسيني: من هميشه دلم ميخواسته روزي بشود كه هر فيلمسازي هر فيلمي كه دلش ميخواهد بتواند بسازد تا تماشاچي براي ديدن فيلم مورد علاقهاش قدرت انتخاب بيشتري پيدا كند.
مازيار پرتو: آرزوي من كار است هر چقدر فيلم بيشتر ساخته شود موفقيت ما بيشتر خواهد بود اگر فيلم نسازيم آرزويي باقي نميماند.
ابراهيم فروزش: به عنوان يك ايراني براي سينماي ايران در عرصههاي داخلي و خارجي آرزوي موفقيت دارم و اميدوارم قشر جوان سينماي ما نيز دنبالهرو و پيگير اين موفقيتها باشند و بدنه سينماي ايران اقتصادش را دريابد.
محمود گبرلو: انشاالله سال آينده، سينما داشته باشيم.
محمدعلي سجادي: همچنان سينما را دوست مي دارم.
اصغر هاشمي: همهي فيلمسازان بتوانند فيلمشان را بسازند.
ناصر تقوايي: به براورده شدن هيچ آرزويي اميدي ندارم ، در نتيجه آرزويي ندارم.
|
|
عزتالله انتظامي از مردم درخواست كرد به ياري او بشتابند تا كمك كنند قبل از آغاز فصل سرما، زلزلهزدگان از چادرها خارج شوند.
آقاي بازيگر سينماي ايران گفت: زماني كه زلزله شد در بيمارستان بودم و وقتي اين خبر را شنيدم بسيار ناراحت شدم و در آن زمان به دليل شرايط جسميام نميتوانستم كاري انجام دهم و تشكر ميكنم از بچههاي سينما كه يك حركت قشنگ انجام دادند و كمكهاي نقدي مردم را جمعآوري كردند.
وي با بيان اينكه وظيفه دارد اقدامي براي زلزلهزدگان انجام دهد، يادآور شد: من سال 51 در تبريز، «ستارخان» را براي علي حاتمي كار ميكرديم و در حالي كه اوايل تابستان بود اما شبها در چادر، بخاري روشن ميكرديم و الان كه نزديك مهر ماه است اين چادرها كه در آن بچههاي كوچك و زنها زندگي ميكنند وضعيت بدي دارد و قطعا در مقابل سرما نميتوانند دوام بياورند.
انتظامي ادامه داد: ضمن اينكه آن زمان در بيابانهاي اطراف وقتي هوا سرد ميشد حيوانات وحشي حمله ميكردند، چيزي كه خودم آن را ديدم و مدام فكر ميكنم اگر اين اتفاق در مناطق حادثهديده اتفاق بيفتد آنها در چادرهايشان چه كار مي توانند انجام دهند.
آقاي بازيگر به جلسه روز گذشتهاش در خانه تئاتر اشاره كرد و گفت: اين موضوع را در هيات مديره خانه تئاتر مطرح كرديم و شخصي به نام مجيد خسروشاهي كه بازاري است قرار شد موضوع را در بازار مطرح كند و روزي براي جمعآوري كمكهاي نقدي به آنجا برويم تا بتوانيم بهرهبرداري مناسبي داشته باشيم.
وي افزود: ضمن اينكه علاقمندم به فروشگاههاي برند در خيابان آفريقا بروم و آنجا نيز كمكهاي نقدي را جمعآوري كنم.
انتظامي ادامه داد: كسي را ميشناسم كه در عرض يك ماه ميتواند خانههاي پيشساخته با همه امكانات بسازد كه اميدوارم بتوانيم هزينه مورد نياز اين كار را جمعآوري كنيم.
آقاي بازيگر به پيشنهاد ديگرش اشاره كرد و گفت: مساجد ايران ميتواند در روزهاي پنجشنبه و جمعه باز باشند و كمكهاي مردم را جمع آوري كنند و هر چه زودتر اقدام شود بهتر خواهد بود، چرا كه هر چه زمان بگذرد مردم اين موضوع را فراموش ميكنند.
انتظامي خاطرنشان كرد: اين كمكرساني با كمك همه انجام ميشود و از خانه تئاتر، خانه هنرمندان دعوت به همكاري كردهام.
وي در پايان سخنانش با دعوت از مردم براي شركت در اين امر خير گفت: مردم فكر نكنند مثلا 10 تومان چيزي نيست و حتي كمكهاي كم هم ميتواند براي انجام هدفي كه در پيش داريم مفيد باشد.
عزتالله انتظامي قرار است روزهاي چهارشنبه و پنجشنبه با حضور در بازار تهران به جمعآوري كمكهاي نقدي براي ياري رساندن به زلزله زدگان بپردازد.
وي پيش از اين نيز براي كمكرساني به بچههاي افغان در بازار حاضر شده بود و مبالغ قابل توجهي جمعآوري كرده بود.
همانطور که وعده داده بودم از امروز معرفی چهره های پرتلاش ، پیشکسوت و اولین ها در زمینه فیلمسازی غرب استان مازندران، بخصوص نوشهر و چالوس را به شما معرفی میکنم .
این عزیزان در سالهای اولیه انقلاب و در دوران جنگ ، با امکانات بسیار اندک و بدون حمایت اداری و دولتی و یا سرمایه گذار و اسپانسر که این روزهابسیار مد شده ، با دست خالی ،فیلمنامه نوشتند ، گروه تشکیل دادند ، فیلم ساختند ، تدوین کردند ، و در جشنواره های داخلی و خارجی درخشیدند .
به جرات میتوان گفت پایه گذاری فیلمسازی در غرب استان مازندران با همت این عاشقان سینما شکل گرفته و به ثبت رسیده .
اگر ویروسهای مزاحم و مخرب که سعی در تغییر این مهم و مصادره تاریخ و حرکت فیلمسازی به نام خود و دوستان بی هویت و فاقد شناسنامه هنریشان دارند ، که این چند سال میدان را خالی دیده بودند و حسابی جولان میدادند و میتاختند و همین ادعا را داشتند ، یکبار شهامت به خرج داده و با معرفی نام و نشان واقعی خود ( البته اگر داشته باشند ) با سند و مدرک معتبر پا پیش گذاشته و حرفها و ادعاهای بنده و همه عزیزانی که نامشان را در لیست زیر میبینید را محکوم کرده و به پادشاهی خویش بر روی کشتی پر زرق و برق تایتانیک ادامه دهند .
نه من و نه هیچکدام از دوستان فیلمساز به دنبال جایگاه و حق و حقوق نبوده و نیستیم . نشان آن همینکه در تمام سالهای گذشته حتی برای یکبار پا به اداره فرهنگ و ارشاد چالوس و یا نوشهر نگذاشته ام . نوشتن و معرفی لیست این عزیزان به دنبال پارازیت اندازی ( هنرنماها ) و مدعیان دوروغین بی عملشان بود که داشتند واقعییت را تحریف میکردند و متاسفانه یاران قدیمی ، مانند من حوصله جنگ و جدل با این شیاطین هنری را ندارند و به خلوت نشینی و سکوت پناه برده اند و بعضی ها هم به دلیل جبر زمانه و مشکلات زندگی ، سفره نشین همین ویروسها شدند که جای تاسف بسیار دارد .
به هر حال بنده این راه را انتخاب کرده ام و به هیچ عنوان هم از اعتقادم دست بر نداشته و کوتاه نخواهم آمد .
توضیح آخر اینکه ترتیب نوشتن اسامی هنرمندان بر اساس سابقه فیلمسازی و سالی که شروع به فعالییت کرده اند بوده و خدای نکرده جسارتی در باب عدم رعایت سن و سال و شان و جایگاه این عزیزان نبوده است .
۱- محمود محسن زاده
۲- غلامرضا صفاتیان
۳- زنده یاد محمود امینی
۴- موسی رنجبر
۵ -یوسف قمی
۶- نعمت آهی
۷- سعید روحی
۸- شهرام نوشیر
۹- اسماعیل نعمتی ( نیما منتظر )
۱۰-مجید بلاش
۱۱-علی اسفندیاری
۱۲-فرامرز کیوانشکوه
۱۳- سعید ارجمند
تمامی این دوستان با عنوان کارگردان حداقل یک فیلم در کارنامه خود دارند . عده ای از دوستان به دلایل مختلف از کار فیلمسازی فاصله گرفتند و چند عزیز دیگر هم به دلیل مهاجرت و یا ادامه تحصیل دیگر در منطقه نماندند . هنرمندان دیگری هم یاران و پشتیبانان همیشگی ما بودند و هنوز هم هستند که اگر حمایت و رفاقتشان نبود باز هم مقوله فیلم و سینما به سرانجام نمیرسید .
یکی از این عزیزان ( محمد رضا قلی پور ) یار همیشگی فیلمسازان از مرحله نوشتن فیلمنامه تا انتخاب بازیگر و تولید و به ثمر نشستن کار بوده و هنوز هم در دانشگاه آزاد چالوس به عنوان مسول روابط عمومی عاشقانه هنر را از هر دریچه ای که بتابد دنبال میکند . او در مقام کارگردان فیلمی نساخت ، اما در زمینه تئاتر افتخارات زیادی برای این دو شهر به ارمغان آورد و هنرجویان متعددی را هم آموزش داده و به جامعه هنری معرفی کرد .
تعداد دیگری از هنرمندان و هنردوستان که نقش موثری در شکل گیری فیلمسازی داشتند عبارتند از :
زنده یاد مهدی رئیس فیروز ( کارگردان قدیمی و پیشکسوت سینمای ایران ) که در چند پروژه به عنوان مشاور هنگام فیلمبرداری حاضر شده و تا جائی که در توان داشت ، با کهولت سن و بیماری جسمی ، مانند یک جوان عاشق سینما ، همراهمان بود و دلگرممان میساخت . روحش شاد .
( استاد سید احمد طاهرپور ) که بدون شناخت از بنده و دوستان نوجوان دیگر شهرستانی که به ایشان مراجعه میکردیم ، فراتر از مسوولییتش به عنوان ریاست سینمای جوان استان مازندران ، حامی مان بود و هیچگاه ما را نا امید نمیساخت . در صفحه ای ویژه به معرفی کامل این استاد گرانقدر و دستاوردها و هنرهای فراوانشان خواهیم پرداخت ، که این حداقل تشکر و سپاس است ، از آن همه بزرگی و خوبی.
مسعود اجدادیان ( با اینکه تا سال ۱۳۶۸ در تهران مشغول فعالییت سینمایی بود و فیلمهای شاخصی هم مانند ، مرد ناتمام ( محرم زینال زاده ) ، خارج از محدوده ( رخشان بنی اعتماد ) و فیلمهای کوتاه و بلند دیگری به عنوان تهیه کننده ، مدیر تولید و بازیگر در کارنامه داشت ، در هر فرصتی که برای تعطیلات و دیدار با خانواده به شمال سفر میکرد بنده و دوستان را با راهنمایی و نقطه نظرات کارشناسی یاری میدادند )
و یاران دیگری هم بودند که هر کدام با انجام کاری این چرخ زنگ زده هنر در استان ، خصوصا غرب استان را با همت و غیرت به حرکت در می آوردند . یکی به عنوان مسول تدارکات ، دیگری حمل و نقل ، و دوست دیگری با عکس گرفتن و پذیرایی از گروه .
محمد رضا داوود نژاد ، مهرداد عشقیان ،مژگان نوشیر ، مهندس بهرام فهیمی ، علیرضا صفاتیان ، یعقوب امینی ،زنده یاد محمود ییراسته ، داود و داریوش دائمی ، خسرو بکان ، احمد شکیبی ، زنده یاد ( سید محمد حسینی ) ، شهید فرشاد قاسمی ، بهنام طهماسبی ، محسن مقدم ، جهانگیر رازمند ، حسین فرشیدی ، عبدالله کیاکجوری ، مرتضی اسفندیاری ، علی قلی پور ،بهنام شمس ، علی مافی ، فرشاد زرچی ، حسین مافی ، مینا نوذری ، کامیار خسروی ، مسعود صدارتی ، علی ایکانی ، حسین رضایی ، بابک بامداد ، مسعود جعفر نژاد و همراهان دیگری که در اولین فرصت آنها را هم به شما هنردوستان معرفی خواهم کرد .
آخرین نکته اینکه ، لیست هنرمندان و هنردوستانی که مشاهده کردید ، از سال ۱۳۵۸ تا سال ۱۳۶۸ شکل گرفته که ماحصل آن ، تاسیس اولین اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی در شهرستان نوشهر و پس از چند سال ارشاد چالوس و سینمای جوان بود . در روزهای آتی به معرفی یکان یکان این عزیزان و هنرمندان منتخب نسل دوم همانند میثم زندی ، عبدالرضا دریایی ، ساناز پور علمی و چهره هایی که حرفشان کارشان بود و با عشق و ایمان چراغ نیم سوز فیلم و تئاتر را در منطقه روشن نگه داشتند و جایگزینان مناسبی برای گذشتگان بودند و هستند با جزئییات بیشتر خواهیم پرداخت .
تعداد صفحات : 7